دعا و نیایش، قبل از آنکه ابزار زندگی باشد، ابراز بندگی است و بیش از آنکه خواهش تن را ادا کند، حاجت دل را روا میکند و برتر از آنکه سفره نان را فراخی بخشد، گوهر جان را فربهی دهد. دعا، فقط صحنه خواندن خدا نیست؛ عرصه شناخت او هم هست. در این مکالمه و مخاطبه، هم انس حاصل میشود، هم شناخت؛ هم پالایش روح میشود، هم تقویت ایمان؛ هم دل خرسند میگردد، هم خرد. در دعا، هم از احتیاج عاشق سخن میرود، هم از اشتیاق معشوق؛ هم از انس، هم از خوف؛ هم از محبت، هم از معرفت؛ هم از توجه و انابت، هم از کرم و اجابت؛ هم از حاجات معیشتی و زمینی، هم از مطلوبات آرمانی و آسمانی؛ هم از تسلیم، هم از تعلیم.
و چیست جز دعا که این همه نعمت و برکات از دامان آن، سخاوتمندانه فرو ریزد و آن همه خدمات و حسنات که کریمانه از دست او برخیزد؟
متأسفانه فرهنگ عامیانه ما روح اصلی دعا را بازگو نمیکند. در نظر بسیاری، دعا کردن به معنای خواستن حل مشکلات دنیایی و رفع تلخیها و رنجهای زندگی است؛ اما وقتی به ادعیه اولیای دین مینگریم، مییابیم که چنین نیست. دعای عرفه امام حسین علیهالسلام یک محبتنامه است؛ یک سرود عاشقانه است؛ عشقی که معشوق در دل عاشق افکنده؛ یعنی، رابطه دوطرفه است. همانگونه که در قرآن آمده است: «یُحبّهم و یُحبّونه»(1)
سخن گفتن با خداوند، جسمی دارد و روحی و عارفان، واجد آن روحند و ذوق دعا را مییابند. در حقیقت، دعاگو ابتدا خدا را نمیخواند؛ بلکه خدا او را میخواند و سپس او هم به نیایش میافتد. در فقرهای از مناجات شعبانیه که از مهمترین و شیواترین مناجاتهای ائمه علیهمالسلام است، گفته میشود: «إلهی و اجعلنی ممّن نادیته فأجابک و لاحظتَه فصعق لجلالک فناجیته سرا و عمل لک جهرا.»
پروردگارا مرا از کسانی قرار ده که تو صدایشان زدی و آنها به ندای تو پاسخ دادند. تو در آنها نظر کردی و آنها از فرط جلال تو بیهوش افتادند. تو با آنها نهانی سخن گفتی و آنها آشکارا بدان عمل کردند(2).
آری، از افتخارات شیعه، برخورداری از منابع غنی دعاهاست. به تعبیر امام راحلمان قدسسره : «ما مفتخریم که ادعیه حیاتبخش که او را قرآن صاعد میخوانند، از ائمه معصومین ماست»(3)
در این مختصر، نگارنده کوشیده است تا برخی از لطایف و نکات زیبای قرآنی رادرباره اهمیت دعا و راز و نیاز با معبود، جمعآوری نماید. امید است که مقبول درگاه حق و مفید برای خواننده محترم واقع گردد.
برخی، از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم میپرسیدند: آیا خداوند به ما نزدیک است تا آهسته با او مناجات کنیم و یا دور است که با صدای بلند او را بخوانیم؟
در پاسخ آنان، آیه 186 سوره بقره نازل شد:
وَ إذَا سَأَلَکَ عِبَادَی عَنِّی فَإنِّی قَرِیبٌ اُجِیبُ دَعوَةَ الدّاعِ إذَا دَعَانِ فَلْیَستَجِیبُوا لِی وَ لیُؤمِنُوا بِی لَعَلَّهُم یُرشِدُونَ
(ای پیامبر!) هنگامی که بندگان «من» از تو درباره «من» سؤال میکنند، «من» نزدیکم، دعای دعاکننده را هنگامی که «مرا» میخواند، اجابت میکنم. بنابراین بندگان «من» باید این دعوت «مرا» بپذیرند و به «من» ایمان داشته باشند (که قادر به اجابت دعای آنان هستم) باشد که راه رشد و کمال را بیابند و به مقصد برسند(1).
این آیه در افاده مضمونش، بهترین اسلوب و زیباترین معنی را برای دعا دارد و دارای نکات دقیقی است که به بعضی از آنها اشاره میشود(2):
1. در این آیه، خداوند هفت مرتبه با ضمیرهای متکلم، به ذات اقدس خود اشاره میکند و هفت بار نیز به بندگان خود اشاره میکند و این، نهایت قرب و ارتباط و توجه خاص خدا را نسبت به بندگان میرساند.
2. تعبیر به «عبادی» فرموده است، نه به «ناس» و این غایت رأفت را میرساند.
3. سؤال در مورد خدا با واسطه (پیامبر) شده و اقتضای کلام این بود که گفته شود: إذا سألک عبادی عنّی فَقُل إنّی قریب ... امّا خداوند متعال در جواب سؤال بندگان، بدون واسطه و مستقیما خود، جواب بندگان را داده است و البته این فقط مورد دعاست. در آیات دیگر چنین نیست:
«یَسأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُم قُل أُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّبَاتُ ...»(1)؛ «یسئلونک عن الأنفالِ قلِ الأنفالُ للّه و الرَّسُولِ ...»(2)؛ «و یقولون متی هو قل عسی أن یکون قریبا»(3).
4. جمله «إنّی قریب» جمله اسمیّه و مؤکد به «إنّ» است و از طرفی موضوع قُرب با وصف قریب آمده نه با فعل و اینها همه دلالت بر ثبوت و دوام قرب الهی به بندگان دارد.
5 . «فاء» در «فإنّی قریب» در اصطلاح نحو «فا»ی تعقیب است و دلالت میکند بر اینکه بعد از دعا، بلافاصله اجابت است.
6. وعده اجابت، با فعل مضارع «أُجیب» آمده است که دلالت بر تجدد و استمرار اجابت دارد؛ یعنی من همیشه پاسخگوی بندگانم هستم و لطف من نسبت به آنها دائمی است؛ نه موسمی و موقّت.
7. خداوند، دعای هر کس را به شرط خالصانه بودن، اجابت میکند: «أُجیبُ دعوة الداعِ إذا دعانِ»؛ یعنی، دعاکننده آنگاه که خدا را بر حسب علم فطری و غریزیِ خود میخواند، باید بطور حقیقی بخواند و زبانش با دلش همراه باشد و همین است معنای «إذا دعان» در آیه مزبور.
8 . «فَلْیستَجیبُوا» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد؛ یعنی، دعا باید پیوسته و همراه با اصرار باشد تا نتیجه بدهد.
9. بندگان باید به اجابت دعا از سوی پروردگار، باور و یقین داشته باشند؛ «و لیؤمنوا بی».
امام صادق علیهالسلام در تفسیر «و لیؤمنوا بی» میفرمایند: «أیْ وَ لْیتحقّقوا أنّی قادرٌ علی إعطائهم ما سألوه»(4)؛ یعنی، تحققا بدانند که من بر عطا کردن آنچه از من بخواهند، توانایم.
10. رشد و کمال انسان در اتصال به سرچشمه هستی (خداوند) و کشتن روح استکبار و منیّت از طریق دعاست: «لعلّهم یرشدون».
11. از مجموع آیه استفاده میگردد که در حال دعا و مقام راز و نیاز بین بنده و معبود، جای موجود دیگری نیست و تمام توجه داعی باید به حق باشد. انبیا و اولیا، از معدّاتی هستند که انسان را به اول طریق و به باب ربّالارباب میرسانند و آداب و شرایط آن را به انسان میآموزند و همین است معنای «و ابتغوا إلیه الوسیلة»(1)؛ ولی هنگامی که این ارتباط با منبع نور برقرار شد، دیگر دو طرف موضوع، یکی ربّالعالمین است و دیگری عبد مسکین.
12. شاید قرار گرفتن این آیه در میان آیات روزه، به خاطر تناسب ماه مبارک رمضان با دعا باشد.
قرآن کریم، بندگان را دعوت به دعا میکند و به کسانی که نسبت به دعا و عبادت بیاعتنایی کنند، وعده عذاب داده، میفرماید:
و قَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَستَجِب لَکُم إنّ الَّذِینَ یَستَکْبِرُونَ عَن عِبادَتِی سَیَدخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرینَ(2).
پروردگارتان گفت: مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را بیگمان کسانی که بزرگی فروشند و از عبادت من سرپیچی کنند، بهزودی سرافکنده به دوزخ درآیند.
علامه طباطبایی رحمهالله میفرماید:
مراد از عبادت ـ در این مقام ـ دعاست که برای ترک آن وعده عذاب داده شده است و چون وعده عذاب اختصاص به ترک یک قسم از اقسام عبادت ندارد، لذا تمام اقسام عبادت به مقتضای این آیه دعا میباشد. در حدیثی از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم نیز به همین موضوع اشاره شده که فرمود: «افزعوا إلی اللّه فی حوائجکم و الجأوا إلیه فی ملمّاتکم و تضرّعوا إلیه و ادعوه فإنّ الدّعاء مخّ العبادة». یعنی، هنگام حاجتمندی نزد خدا لابه کنید و در گرفتاریها به او پناه ببرید و نزد او زاری کرده و دعا نمایید؛ زیرا دعا مغز و اصل عبادت است(1).
در کتاب شریف کافی نیز نخستین حدیثی که در کتاب دعا آورده، این است:
عن زرارة عن أبی جعفر علیهالسلام قال: إنّ اللّه یقول «إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی سیدخلون جهنّم داخرین» قال: هو الدعاء و أفضل العبادة الدعاء(2).
یعنی عبادت، همان دعاست و بهترین عبادت دعاست.
امام سجاد علیهالسلام در آخر دعای وداع ماه مبارک رمضان به این مسأله صراحتا اشاره کرده میفرماید: «فَسمَّیتَ دُعائَک عبادةً و ترکه استکبارا» (خداوندا!)... تو دعا را عبادت نامیدی (در قرآن) و ترک آن را استکبار.
البته تفسیر دیگری از این آیه شده است که عکس تفسیر علامه است و آن، قول زمخشری است که در ذیل این آیه مینویسد:
دعا در اینجا به معنای عبادت است و استجابت به معنای «اثابه» (ثواب بخشیدن)؛ زیرا، به دنبال «ادعونی استجب لکم» میفرماید: «إنّ الّذین یستکبرون عن عبادتی ...» که نشان میدهد آن دعایِ اوّل هم به معنای عبادت است(3).
آنچه در دعای بعضی انبیای مذکور در قرآن مشهود است، تقدم دعا برای خود بر دعا برای والدین است. آنجا که حضرت نوح علیهالسلام میگوید: «ربّ اغفرلی و لوالدیّ و لمن دخل بیتی مؤمنا ...»(1)
حضرت ابراهیم خلیلالرحمن نیز اینگونه دعا میکند: «ربّنا اغفرلی و لوالدیّ و للمؤمنین یوم یقوم الحساب»(2)
راز این تقدیم چیست؟ این تقدیم را چطور با مقام و منزلت والدین، توجیه کنیم؟ در بزرگی و عظمت مقام والدین، همین بس که خداوند در سوره لقمان، تشکر و سپاس از والدین را بعد از سپاسگزاری از خود آورده و میفرماید: «و وصّینا الإنسان بوالدیه ... أن اشکرلی و لوالدیک ...»(3). از این گذشته، روایات فراوانی تقدم دعا برای دیگران را سفارش کردهاند؛ «الجار ثم الدار». چگونه میتوان این روایات را با آیات فوق جمع کرد؟
آیةاللّه جوادی آملی در این مورد میگوید:
شاید راز تقدیم نام خود در این دعاها این باشد که دعاو طلب مغفرت برای غیر، زمینه آن را در ذهن زنده میکند که دعاکننده از قُرب خاصی نسبت به حضرت حق برخوردار است و احتیاجی به راز و نیاز و درخواست ندارد و همین مایه احتجاب خواهد شد. لذا قبل از دعا برای غیر، احتیاج خود را مطرح کردن و عجز خویش را آشکار نمودن زمینه هرگونه وهم باطل را از بین میبرد(4).
«أمّن یجیب المضطر إذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الأرض»(1) (کیست که دعای درمانده را چون بخواندش اجابت میکند و گرفتاری را برطرف میسازد و شما را جانشینان روی زمین میکند؟)
این آیه، از دعاهای معروف قرآنی است و در ایران ـ از قدیم ـ گرفتن ختم أمّن یجیب رسم بوده است که در محفلی (اعم از مسجد یا مشاهد مشرفه دیگر) پس از نماز، همه حاضران، یکصدا این دعای قرآنی را زمزمه میکنند و حاجات خود را از خداوند میخواهند.
علامه طباطبایی رحمهالله در ذیل این آیه به چند نکته اشاره میکند:
نکته اول: دلیل اینکه خداوند قید اضطرار را برای دعاکننده آورده، برای بیان این مطلب است که در حال اضطرار، دعای داعی از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست و تا آدمی چشم از عالم اسباب به کلی برنگیرد و تمام قلب و روحش را متوجه خدا نکند، دعای او مستجاب نمیشود و چنین حالتی فقط در حال اضطرار و انقطاع از ماسوی اللّه به انسان دست میدهد.(2)
نکته دوم: لام در «المضطر»، لامِ استغراق است؛ نه لامِ جنس و از اینکه بسیاری از دعاها اجابت نمیشود، نباید به اشتباه افتاد. مراد از آیه این است که اجابت دعای مضطر، هر جا که اجابت شود از خداوند است. نه اینکه هر دعایی که بشود او اجابت میکند و دعاهای غیرمستجاب، چهبسا در حقیقت، دعا نباشد؛ یعنی داعی به صدقِ دل، خداوند را نخوانده باشد.(1)
در شأن نزول این ایه، از امام صادق علیهالسلام روایت شده که فرمود:
نزلت فی القائم من آل بیت محمّد علیهمالسلام هو و اللّه المضطر إذا صلّی فی المقام رکعتین و دعا الی اللّه فأجابه و یکشف السوء و یجعله خلیفة فی الأرض.
این آیه در مورد مهدی آل محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم نازل شده است. به خدا قسم مضطر اوست، هنگامی که در مقام ابراهیم دو رکعت نماز بجا میآورد و دست به درگاه خداوند متعال برمیدارد، دعای او را اجابت میکند، ناراحتیها را برطرف میسازد و او را خلیفه روی زمین قرار میدهد(2).
بدون شک، منظور از این تفسیر، منحصر ساختن مفهوم آیه به وجود مبارک حضرت مهدی علیهالسلام نیست، بلکه آیه مفهوم گستردهای دارد که یکی از مصداقهای روشن و اکمل آن، وجود حضرت مهدی علیهالسلام است که در آن زمان که همهجا را فساد گرفته باشد، درها بسته شده، کارد به استخوان رسیده باشد و بشریت در بنبست سخت قرار گرفته است و حالت اضطرار در کل عالم نمایان است، در آن هنگام در مقدسترین نقطه روی زمین، دست به دعا برمیدارد و تقاضای کشف سوء میکند و خداوند او و یارانش را خلفای روی زمین قرار میدهد(3).
در آیات و روایات، سفارشهایی در آداب دعا کردن وارد شده است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
1. دعا باید خالصانه باشد: «فادعوا اللّه مخلصین له الدین»(1)
2. با ترس و امید (خوف و رجا) همراه باشد: «و ادعوه خوفا و طمعا»(2)
3. دعا باید با عشق و رغبت توأم باشد: «یدعوننا رغبا و رهبا»(3)
4. با تضرّع و در پنهانی صورت بگیرد: «ادعوا ربّکم تضرّعا و خفیة»(4)
5 . با ایمان و عمل صالح، خدا را بخواند: «و یستجیب الذین آمنوا و عملوا الصالحات»(5)
یکی از آداب دعاو درخواست از خدا که منشأ روایی دارد، بلند کردن دستها هنگام دعاست. علامه طباطبایی رحمهالله در این زمینه روایتی از امام باقر علیهالسلام نقل میکند که حضرت فرمود:
ما بَسط عبدٌ یده الی اللّه إلاّ استحیی اللّه أن یردها صفرا حتی یجعل فیها من فضله و رحمته ما یشاء، فاذا دعا أحدکم فلایرد یده حتی یمسح بها علی رأسه و وجهه و فی خبر آخر علی وجهه و صدره.
هیچ بندهای دست خود به سوی خدای نمیگشاید مگر آنکه خدا بدون اینکه حاجتش را داده باشد، از ردّ آن شرم میکند. بالاخره چیزی از فضل و رحمت خود که بخواهد در آن میگذارد و بنابراین هر وقت دعا میکنید، دست خود را برنگردانید مگر بعد از آنکه آن را به سر و صورت خود بکشید و در خبر دیگر آمده که به صورت و سینه خود بکشید(6).
علامه در جواب کسانی که اشکال کردهاند به اینکه دست بلند کردن به معنای آن است که خدا جسم است و در آسمان قرار دارد و خدا بزرگتر از این است که جسم باشد، میگویند:
این سخنی فاسد است؛ چون حقیقت تمام عبادتهای بدنی نشان دادن حالت قلبی و صورت بخشیدن توجه درونی و اظهار حقایق متعالی از ماده است در قالب تجسم که این وضع در نماز و روزه و حج و عبادات دیگر با اجزاء و شرایط آنها بخوبی روشن است و اگر این معنا نبود اصلاً عبادت بدنی تحقق نمییافت و یکی از آن عبادتها دعاست و آن عبارت است از مجسم ساختن توجه قلبی و درخواست باطنی به صورت درخواست ظاهری که ما افراد بشر در بین خود داریم و خلاصه در برابر پروردگارمان آن حالتی را میگیریم که یک انسان فقیر که خود را پست احساس میکند در برابر توانگری که خود را عزیز و عالی پنداشته به خود میگیرد، دست خود را در مقابل او دراز کرده، گردن خود را کج میکند و با حالت ذلّت و تضرّع، حاجت خود را سؤال میکند. اتفاقا در روایتی نیز آمده که رسول خدا وقتی به دعا مشغول میشد، دست خود را بلند میکرد و به حالتی که یک فقیر گرسنه در گدایی به خود میگیرد، دعا و مناجات مینمود. «کان یرفع یدیه اذا ابتهل و دعا کما یستطعم المسکین»(1)
1. مائده/ 54
2. عبدالکریم سروش، حدیث بندگی و دلبردگی
3. وصیتنامه
1. هاشمی رفسنجانی، تفسیر راهنما، ج1، ص462
2. برای اطلاع بیشتر، رک: المیزان، ج2، صص30ـ31؛ تفسیر راهنما، ج1، ص462؛ ترجمه عدةالداعی، ص43.
1. مائده/ 4
2. انفال/ 1
3. اسراء/ 51
4. مجمع البیان، ج2، ص500
1. مائده/ 35
2. غافر/ 60
1. المیزان، ج2، صص34 و 37
2. اصول کافی، انتشارات اسوه، ج6، ص15
3. زمخشری، تفسیر کشاف، ج4، ص175 (ذیل آیه مذکور)
1. نوح/ 28
2. ابراهیم/ 41
3. و انسان را در حق پدر و مادرش سفارش کردیم که ... برای من و والدینت سپاسگزار باش. (لقمان/ 14)
4. جوادی آملی، تفسیر موضوعی، ج6، ص365
1. نمل/ 62
2. البته به قول شهید مطهری رحمهالله انقطاع دو قسم است: انقطاع اضطراری که اسباب و علل از او منقطع شود. دیگر انقطاع اختیاری و آن وقتی است که انسان خود را به وسیله اوج گرفتن روحش از اسباب و علل منقطع سازد. قسم اول، کمال برای نفس انسان نیست. کمال در این است که انسان خودش اوج بگیرد و انقطاع اختیاری حاصل کند و همین انقطاع است که اولیای خدا در مناجات شعبانیه از خدا طلب میکنند، آنجا که گفته میشود: «الهی هب لی کمال الانقطاع الیک ...» (شهید مطهری، بیست گفتار، ص289)
1. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج15، ص381
2. تفسیر نمونه، ج15، ص521
3. همان، ص522
1. غافر/ 14
2. اعراف/ 56
3. انبیاء/ 90
4. اعراف/ 55
5. شوری/ 26
6. محمدحسین طباطبایی، المیزان، ج2، ص34 (به نقل از عدّة الداعی)
1. همان